فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:مترجمی زبان, | 12:0 | نویسنده : |


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:مترجمی ربان, | 11:55 | نویسنده : |


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:زبان انگیلیسی, | 11:46 | نویسنده : |


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 18:45 | نویسنده : Kalamollah |


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 18:36 | نویسنده : Kalamollah |


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, | 18:35 | نویسنده : Kalamollah |

معناهای مختلف Disagree

to disagree with someone about something
باكسى‌ درباره‌ى چيزى مخالفت‌ كردن‌

the two sides disagreed on some major issues
دو طرف‌ در برخى‌ موارد مهم‌ با هم‌ همدلى‌ نداشتند.

he will disagree with whatever I say
او با هرچيزى كه‌ من‌ بگويم‌ مخالفت‌ خواهد كرد.

جور نبودن‌، ناهمسان‌ بودن‌، منافات‌ داشتن‌، مغاير بودن‌
his reports disagree with those of others
گزارش‌هاى او با گزارش‌هاى ديگران‌ نمى‌خواند.

نساختن‌ به‌
Rasht weather disagreed with me
هواى رشت‌ به‌ من‌ نمى‌ساخت‌.

is it true that cheese disagrees with you?
راست‌ است‌ كه‌ پنير به‌ شما نمى‌سازد؟


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:انگلیسی کوچه بازاری-انگليسي-مترجمي زبان, | 18:34 | نویسنده : Kalamollah |

سلام به همه دوستان عزیز
امشب میخوام یه مطلبی رو واستون پست کنم که خیلی زیاد تو کلاسهام و حتی تو کامنت دوستان دیدم که اشتباه میکنن

LEARN

به معنای آموختن‌، ياد گرفتن‌، فرا گرفتن‌، بلد شدن

these children are learning quickly
اين‌ كودكان‌ دارند به‌ سرعت‌ ياد مى‌گيرند.
I am trying to learn Japanese
دارم‌ مى‌كوشم‌ ژاپنى‌ بياموزم‌.

این جمله رو خیلی ها اشتباه میکنن

I taught and they learned
من‌ مى‌آموزاندم‌ (درس‌ مى‌دادم‌) و آنها ياد مى‌گرفتند (فرا مى‌گرفتند).

to learn to swim
شنا بلد شدن‌
learn humility ...
افتادگى‌ آموز ...

Learn sth
to learn a language/a musical instrument/a skill

از کسی چیزی یاد گرفتن
Learn sth from sb/sth

I learned a lot from my father.

به مثالهای زیر توجه کنید و خودتان متوجه معانی دیگر این کلمه میشوید

• دانستن‌، آگاه‌ شدن‌، خبر يافتن‌، كاشف‌ به‌عمل‌ آوردن‌، پى‌ بردن‌

when I learned what had happened, It was too late
وقتى‌ كه‌ به‌ آنچه‌ روى داده‌ بود پى‌ بردم‌، ديگر دير شده‌ بود.

I learned of their marriage recently
تازگى‌ از ازدواج‌ آنها خبر يافتم‌.

what have you learned about this matter?
درباره‌ى اين‌ قضيه‌ چه‌ مى‌دانى‌؟

• به‌خاطر سپردن‌، از حفظ‌ شدن‌ (traeh yb nrael ot هم‌ مى‌گويند)
I learned all their phone numbers

همه‌ى شماره‌ تلفن‌هاى آنها را به‌خاطر سپردم‌.
• (عاميانه‌ - محلى‌) ياد دادن‌، آموزاندن‌، يله‌ كردن‌
________________________________________
* learn from your mistakes!
• از اشتباهات‌ خود پند بگير!

* learn one's lesson
درس‌ عبرت‌ گرفتن‌

*** بعضی از فعلها هستن که با حرف اضافه های مختلف معانی مختلفی میگیرن، بهترین روش واسه یادگیری اینجور فعلها نوشتن مثال و فراگیری اونهاست

کلمه وقتی که استفاده بشه یاد گرفته شده!


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:انگلیسی کوچه بازاری-انگليسي-مترجمي زبان, | 18:11 | نویسنده : Kalamollah |

یه راه دیگه برای اینکه بگین یه نفر تنبلی یا کم‌کاری می‌کنه یا شدّت چیزی کم شه، اینه که از فعل زیر استفاده کنین

Slack off:
1. to become lazy or inefficient

Near the end of the school year, Sara began to slack off, and her grades went down.
نزدیک به آخرای سال تحصیلی، سارا تنبلیش گرفت و نمراتش افت کرد

2. to work less hard than is usual or necessary

Workers tend to slack off on Mondays and Fridays.
کارگرا معمولاً روزای دوشنبه و جمعه کم‌کاری می‌کنن

3. to become less severe or extreme

If this rain would slack off, we could finish the work outside.
اگه شدّت این بارون کم بشه، می‌تونیم کار بیرون رو تموم کنیم


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:انگليسي-جملات کاربردی زبان انگلیسی-مترجمي زبان, | 17:52 | نویسنده : Kalamollah |

Household Problems / مشکلاتی که در خانه پیش می آید
---------------------------------------------------------------
.The "water heater" is not working.
آبگرمکن خراب است.
.The power is out.
برق/برقها رفته است.
.The roof is dripping.
سقف چکه می‌کند.
.The tile is cracked.
کاشی ترک خورده است
.The window glass is broken.
شیشه پنجره شکسته است.
.The pipes are frozen.
لوله ها یخ زده است.
.The sink is overflowing.
آب از سینک سر می رود(یعنی پر شده و می ریزد.
.The toilet is stopped up.
چاه توالت گیر کرده است.
.The lock is broken
قفل خراب شده است.
.The "furnace" is broken.
دستگاه گرمایش/مشعل (شوفاژ) خراب شده است.


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:انگليسي-جملات کاربردی زبان انگلیسی*lمترجمي زبان, | 17:46 | نویسنده : Kalamollah |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • مهندس احمدی