فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.


I heard that your settled down

شنیدم که یه جایی رو واسه موندن پیدا کردی

That you found a girl and your married now

اینکه با دختری آشنا شدی و حالا دیگه با هم ازدواج کردین

I heard that your dreams came true

شنیدم رویاهات به حقیقت پیوستن

Guess she gave you things I didn’t give to you

حدس میزنم چیزایی رو بهت داده که من هیچوقت بهت ندادم

Old friend, why are you so shy

دوست قدیمی، چرا انقدر خجالت میکشی؟

It ain’t like you to hold back or hide from the lie

اصلا بهت نمیاد بخوای عقب بکشی یا از دروع مخفی شي

I hate to turn up out of the blue uninvited

متنفرم از اینکه بخوام به میل خودم، از غم و اندوهم دست بکشم

But I couldn’t stay away, I couldn’t fight it

اما نمیتونستم دور وایستم،و حتی نمیتونستم خودمو درگیرکنم

I hoped you’d see my face & that you’d be reminded

امیدوارم چهرمو دیده باشی و این رو به یادت آورده باشه که…

That for me, it isn’t over

این پایان کاره من نیست

Nevermind, I’ll find someone like you

دیگه اهمیتی نمیدم ، یکی مثله تورو پیدا میکنم

I wish nothing but the best for you too

من هیچ ارزویی ندارم فقط بهترین هارو برای تو میخوام

Don’t forget me, I beg, I remember you said

منو از یاد نبر، التماس میکنم ، یادمه که گفتی:

Sometimes it lasts in love but sometimes it hurts instead”

یه وقتایی عشق همیشه باقی میمونه و بعضی وقت ها هم برعکس،باعث آسیب میشه

Sometimes it lasts in love but sometimes it hurts instead, yeah.

یه وقتایی عشق همیشه باقی میمونه و بعضی وقت ها هم برعکس،باعث آسیب میشه.آره

You’d know how the time flies.

باید میدونستی زمان چطور میگذره

Only yesterday was the time of our lives.

همین دیروز بود که شروع به زندگی کردیم

We were born and raised in a summery haze.

پا به این دنیا گذاشتیم و در یک غبار تابستانی رشد کردیم

Bound by the surprise of our glory days.

که با شکوه و حیرت روزهای زندگیمونه آمیخته شده

I hate to turn up out of the blue uninvited,

متنفرم از اینکه بخوام به میل خودم، از غم و اندوهم دست بکشم

But I couldn’t stay away, I couldn’t fight it.

اما نمیتونستم دور وایستم،و حتی نمیتونستم خودمو درگیر هم کنم

I hoped you’d see my face & that you’d be reminded,

امیدوارم چهرمو دیده باشی و این رو به یادت آورده باشه که…

That for me, it isn’t over yet.

این پایان کاره من نیست

Nevermind, I’ll find someone like you

دیگه اهمیتی نمیدم ، یکی مثله تورو پیدا میکنم

I wish nothing but the best for you too

من هیچ ارزویی ندارم فقط بهترین هارو برای تو میخوام

Don’t forget me, I beg, I remember you said

منو از یاد نبر، التماس میکنم ، یادمه که گفتی:

Sometimes it lasts in love but sometimes it hurts instead”, yeah

یه وقتایی عشق همیشه باقی میمونه و بعضی وقت ها هم برعکس،باعث آسیب میشه.آره

Nothing compares, no worries or cares.

هیچ چیز قابل قیاسی،.نگران کننده ای یا چیزی که بخوای مراقبش باشی دیگه نیست

Regret’s and mistakes they’re memories made.

اشتباهات و پشیمونی ها، اینا ساخته های ذهنن

؟Who would have known how bittersweet this would taste

کی میتونست بفهمه که چطور میتونه انقدر تلخ و شیرین(ترکیبی از شادی و غم) باشه

Nevermind, I’ll find someone like you

دیگه اهمیتی نمیدم ، یکی مثله تورو پیدا میکنم

I wish nothing but the best for you too

من هیچ ارزویی ندارم فقط بهترین هارو برای تو میخوام

Don’t forget me, I beg, I remember you said

منو از یاد نبر، التماس میکنم ، یادمه که گفتی:

Sometimes it lasts in love but sometimes it hurts instead”, yeah

یه وقتایی عشق همیشه باقی میمونه و بعضی وقت ها هم برعکس،باعث آسیب میشه.آره

Nevermind, I’ll find someone like you

دیگه اهمیتی نمیدم ، یکی مثله تورو پیدا میکنم

I wish nothing but the best for you too

من هیچ ارزویی ندارم فقط بهترین هارو برای تو میخوام

Don’t forget me, I beg, I remember you said

منو از یاد نبر، التماس میکنم ، یادمه که گفتی:

Sometimes it lasts in love but sometimes it hurts instead”

یه وقتایی عشق همیشه باقی میمونه و بعضی وقت ها هم برعکس،باعث آسیب میشه

Sometimes it lasts in love but sometimes it hurts instead, yeah

یه وقتایی عشق همیشه باقی میمونه و بعضی وقت ها هم برعکس،باعث آسیب میشه.آره

 

http://rozup.ir/up/atkmusic/Pictures/Adele Someone Like You.mp3


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 27 اسفند 1390برچسب:متن و ترجمه فارسی اهنگ Someone Like You از Adele, | 11:57 | نویسنده : Kalamollah |

کمــــی مهـربـانتــــــر بــاش لطفــــاً ... !

برای شـــانــه ام سنگیــــن استــــــــــ ...

.... ایــن ....

... ســرسنگینـــی هــا ...


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:, | 8:57 | نویسنده : Kalamollah |

ای کاش

سرزمینم به جای گربه شبیه سگ بود ....

شاید آنگاه مردمانش به جای این همه بی چشم و رویی
کمی....

با وفا بودند .


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:, | 8:56 | نویسنده : Kalamollah |

حقیقت چیزی نیست که نوشته می‌شود

آن چیزی است که سعی می‌شود پنهان بماند . . .


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:, | 8:56 | نویسنده : Kalamollah |

این پست را سکوتـــــــــــــــ..... می کنم ...

تو بنویســـــــــــ ... !

بنویس از دلتنگی هایت.....

از دردهایت ......

از هر چه دلت می خواهد .......!!!


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:, | 8:51 | نویسنده : Kalamollah |

خسته ام میفهمید؟!
خسته از آمدن و رفتن و آوار شدن.
خسته از منحنی بودن و عشق.
خسته از حس غریبانه این تنهایی.
بخدا خسته ام از اینهمه تکرار سکوت.
بخدا خسته ام از اینهمه لبخند دروغ.
بخدا خسته ام از حادثه ساعقه بودن در باد.
همه عمر دروغ،
گفته ام من به همه.
گفته ام:
عاشق پروانه شدم!
واله و مست شدم از ضربان دل گل!
شمع را میفهمم!
کذب محض است،
دروغ است،
دروغ!!
من چه میدانم از،
حس پروانه شدن؟!
من چه میدانم گل،
عشق را میفهمد؟
یا فقط دلبریش را بلد است؟!
من چه میدانم شمع،
واپسین لحظه مرگ،
حسرت زندگیش پروانه است؟
یا هراسان شده از فاجعه نیست شدن؟!
به خدا من همه را لاف زدم!!
بخدا من همه عمر به عشاق حسادت کردم!!
باختم من همه عمر دلم را،
به سراب !!
باختم من همه عمر دلم را،
به شب مبهم و کابوس پریدن از بام!!
باختم من همه عمر دلم را،
به حراس تر یک بوسه به لبهای خزان!!
بخدا لاف زدم،
من نمیدانم عشق،
رنگ سرخ است؟!
آبیست؟!
یا که مهتاب هر شب، واقعاً مهتابیست؟!
عشق را در طرف کودکیم،
خواب دیدم یکبار!
خواستم صادق و عاشق باشم!
خواستم مست شقایق باشم!
خواستم غرق شوم،
در شط مهر و وفا
اما حیف،
حس من کوچک بود.
یا که شاید مغلوب،
پیش زیبایی ها!!
بخدا خسته شدم،
میشود قلب مرا عفو کنید؟
و رهایم بکنید،
تا تراویدن از پنجره را درک کنم!؟
تا دلم باز شود؟!
خسته ام درک کنید.
میروم زندگیم را بکنم،
میروم مثل شما،
پی احساس غریبم تا باز،
شاید عاشق بشوم!!


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, | 19:58 | نویسنده : Kalamollah |

خدایا  دلم پره….خدایا ازشون نمی گذرم…

خدایا با دلم بازی شد  صدام در نیومد…

دلم رو شکوندن اشک در نیومد…

خدایا …..خدایا چه جوری میتونم آرووم باشم

وقتی خنده رو بهم حرووم کردن

من وصله ناجوری هستم بین شماها…

چشمهایی که پر اشکه رو چه جوری میشه خندوند…

دلی که پر بغضه رو چه جوری میشه تسلی داد…

تن وبدن آلوده به گناه رو چه جوری میشه شست…

خدایا طاقت ماندن ندارم….

امروز بدترین روز عمرمه..

روزی که اشکها باز شده مهمون دلم…

میدونم تو خواستی با اینکارت از خوبیهای من تشکر کنی

ولی ندونستی که آتیش زدی به قلبم….

خدایا دارم کم میارم…

چند وقت دیگه صبر کنم؟

چقدر دیگه تحمل کنم؟

اگه دوست نمیخواد درد ودلهای من رو بخونه

پس چرا میخواد فردا بر مزارم اشک بریزه…

خدایا امشب آرزوی مرگ کردم…

خدایا  راحتم کن……….

.........................................................................................

کفر نعمت نمیکنم ولی خدایا دلم بدجور شکسته…

دیگه نمیتونم به خودم ودلم درس صبوری بدم…

نمیتونم بهش بگم احمق نشو زندگی کن

اخه اینم شد زندگی؟

زندگی که هر روزش مثل دیروزه؟

زندگی که پر شده از دروغ و………..

خدایا بگو چکار کنم؟

بگو اینقدر منو سرزنش نکنن

بگو اینقدر رنجم ندن…

بگو اینقدر با اعصابم بازی نکن….

بگو دل شکسته ام رو بیشتر از این خون نکنن

بگو ……خدایا بهشون بگوووووووووو

که منم آدمم بخداااااااااااااااا آدمممممممممممممم

چرا هیچ کس نفهمید؟

چرا همه میخوانند منو از این  دنیا بیرون بیارن…

چرا وقتی میدونن دلشکسته ام با هیچی آرووم نمیشه

حرف محبت آمیز میزنن؟

چرا وقتی میدونن نمیتونن غصه رو از دلم پاک کنن زخم زبون میزنن……

خدایا دیگه طاقت ندارم……..


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, | 19:55 | نویسنده : Kalamollah |

روزی که متولد شدم پروردگارم دفتری به دستم داد و گفت بگیر که این دفتر زندگانی توست.

اول پنداشتم که خدایم هرآنچه را که می باید در زندگی ام رخ دهد برایم در این دفتر نگاشته است،پس با کنجکاوی آن را گشودم اما در آن هیچ نیافتم جز سپیدی صفحاتش.پرسیدم خدای من چرا دفتر زنگی ام سفید است؟خدایم گفت:"دفترت را سفید به دستت دادم که خودت سطر سطرش را با قلم اندیشه خویش بنگاری ، آن را به دفتر خاطرات مبدل نکن بلکه هرآنچه در زندگانیت طلب داری در آن بنویس که این دفترچه خالق فرداهای توست، پس شروع کن به نوشتن و در اولین صفحه اش بنویس: هیچ گاه منتظر کسی نباش حتی خدا!

چراکه خدا هیچ چیز را برای احدی نمیخواهد مگر آنکه خودش برای خویش بخواهد!"


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, | 19:55 | نویسنده : Kalamollah |


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, | 15:56 | نویسنده : Kalamollah |


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, | 15:41 | نویسنده : Kalamollah |

فقر همه جا سرمیكشد
فقر،گرسنگی نیست،عریانی هم نیست
فقر،چیزی رانداشتن است ،ولی،آن چیزپول نیست،طلاوغذانیست فقر،همان گردوخاكی است كه بركتابهای فروش نرفتهءیك كتابفروشی می نشیندفقر،تیغه های برنده ماشین بازیافت است،‌كه روزنامه های برگشتی راخردمیكندفقر،كتیبهءسه هزار ساله ای است كه روی آن یادگاری نوشته اند ...


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, | 15:37 | نویسنده : Kalamollah |

بودن ها هم بودن های قدیم؛ نه اینترنت بود، نه تلفن... فقط نگاه بود، رو به رو، چشم در چشم؛ به همین خلوص، به همین کیفیت، به همین سادگـــــــــی ...


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, | 15:34 | نویسنده : Kalamollah |

دلــــــم تنگ میشود برایت
میخواهم گم کنم دلتنگیم را...
خودم را به آن راه میزنم!
اما...
خودم گم میشوم!
در کوچه پس کوچه های خیالی
مثل هزار توو میمانند؛
تا نیایی...
نه من پیـــــــدا میشوم؛
نه دلتنگیم گــــُـــم!


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, | 15:1 | نویسنده : Kalamollah |

آهستــــــه و پیوسته ست
گاهِ دلتنــــگی ام...
وقتــــــِ خوشـــی
امــــا...
دلــــــمْ آشوب میشود
از عجـــــله رفتنش...
این ساعتـــــِ دوگانه کارِ من...!

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, | 14:56 | نویسنده : Kalamollah |

اینجا هوا ابریست . دلم باران می خواهد . چپ و راست ببارد . صدایش حتما روحم را نوازش خواهد داد .بوی کاه گل زمین خیس و اب گرفته چترهای باز , چشم های نگران بابت صدای رعد و برق .همه زیبا هستند و من در حسرت ........... چقدر دلم باران می خواهد .


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, | 14:53 | نویسنده : Kalamollah |

وقتی پشت سر پدرت از پله ها می یای پایین و می بینی چقدر آهسته می ره، می فهمی پیر شده!
وقتی دستش می لرزه، می فهمی پیر شده!
وقتی بعد از غذا یه مشت دارو می خوره، می فهمی چقدر درد داره، اما هیچی نمی گه...
و وقتی می فهمی نصف موهای سفیدش به خاطر توست، دلت می خواد بمیری. ...

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, | 14:45 | نویسنده : Kalamollah |

ايام كلاس اول دبستان يکي از پرخاطره‌ترين دوران زندگي آدم‌هاست و همه ما دوست داريم براي يک بار هم که شده، نخستين کتاب درسي زندگي‌مان را به‌دست بگيريم و صفحه‌هاي آن‌را به ياد دوران کودکي ورق بزنيم و كمي هم در آن تأمل کنيم. گاه هم افسوس مي‌خوريم که اي کاش کتاب فارسي کلاس اول‌مان را به عنوان يادگاري نگه مي‌داشتيم.

عبدالحسين کلهرنيا گلکار فردي است كه کتاب اول ابتدايي خود را حدود 70 سال حفظ و نگهداري کرده است. كلهرنيا بيش از 30 سال در مدرسه‌هاي استان کرمانشاه به عنوان معلم هنر سعي کرده نظم را در زندگي دانش‌آموزان نهادينه کند و امروز مي‌توان از او به عنوان يکي از دانش‌آموزان منظم هفت دهه گذشته نام برد.

استفاده از کتاب يادشده به سال‌هاي دهه 1320 مربوط مي‌شود و نوع خط به کار برده‌شده در آن به صورت نستعليق و نسخ است. در آن دوران که دانش‌آموزان با اين کتاب تحصيل مي‌کردند، اواخر جنگ جهاني دوم بود.

کلهرنيا که دوران خردسالي‌اش را با شعرها و جمله‌هاي کودکانه اين کتاب سپري کرده است، در اين‌باره مي‌گويد: «تأثير مثبت و شادي‌آور بعضي از حکايت‌هاي اين کتاب هنوز پس از چند دهه بر روح و روان من باقي مانده؛ به طوري که بارها از اين کتاب براي فرزندان و نوه‌هايم قبل از رفتن به مدرسه، خوانده‌ام. برخي از حکايت‌هاي اين كتاب عبارت‌اند از: شب مهتاب، بوسه مادر، عيد نوروز و پيشي پيشي ملوسم.»

او با اشاره به انتقادي که در همان سنين کودکي به يکي از درس‌هاي اين کتاب داشته است، مي‌گويد: «درس «آذر و شخص کور» هميشه سؤالي آزاردهنده در ذهن من به وجود مي‌آورد که چرا نويسنده اين کتاب ارزشمند، آن فرد نابينا را مرد کور خطاب مي‌کند؟ چون من هميشه از واژه کور متنفر بودم که اصلاً چرا انسان به خاطر معلوليت بايد تا آخر عمر احساس ذلت کند و هميشه دوست داشتم که آدم عليل هرگز ذليل نباشد.


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, | 14:22 | نویسنده : Kalamollah |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • مهندس احمدی