داره از ته حلقش جیغ میزنه
She's screaming at the top of her lung
برچسبها:
برچسبها:
خب اینجا چندتا خصوصیت اخلاقی داریم .
شما کدومین ؟؟
( میدونم معادل های رایج تری هم هست اما هدفم آشناییتون با این کلمات بوده )
برچسبها:
برچسبها:
مغازه ها / Stores
------------------------
جواهر فروشی Jewelry store
مرکز خدمات ناخن Nail salon
کتاب فروشی Bookstore
اسباب بازی فروشی Toy store
مغازه فروش حیوانات Pet store
مغازه فروش (انواع) کارت Card store
عینک فروشی/عینک ساز.....(Optician (ɑptɪʃən
کفش فروشی Shoe Store
آژانس مسافرتی Travel Agency
بستنی فروشی Ice cream shop
پیرایشگاه Hair salon
فروشگاه لوازم الکتریکی Electronic store
برچسبها:
خیلی ها فکر میکنن How about و What about یکی هستن و کاربردشون یکیه. اینجا رو بخونین :
دوستتون میگه فردا من وقتم آزاده. بریم سینما ؟
میگی نه.
میگه خرید چطور ؟ ? How about doing shopping
میگی باشه
دوستتون اینجا که داره پیشنهاد میده و شرایط ممکن رو میگه باید از How about استفاده کنه.
حالا میگه بریم سینما ؟
میگی پس کلاس گیتارم چی میشه ؟ ?What about my guitar class
اینجا که داری مخالفت خودت رو میرسونی و مشکلی که هست رو میگی باید از what about استفاده کنی .
پس اگر خواستیم پیشنهاد بدیم و راه های ممکن رو بگیم :
How about
اگر خواستیم مخالفت خومون رو برسونیم و مشکلی که هست رو بگیم:
What about
برچسبها:
بیشترمون baggage رو به معنی بار و اسباب و اینا میشناسیم.
بیاین با یه معنی دیگش هم آشنا بشیم :
به تجربیات بد و خاطرات بد گفته میشه که نمیذاره طرف خوشحال باشه
Sarah's got a lot of baggage
یعنی سارا خاطرات و تجربیات بد و ناراحتی درونی زیادی داره .
البته اصلش emotional baggage بوده که توی محاوره از baggage استفاده میشه .
برچسبها:
بعضیا هستن حس ریاست دارن . همش میگن این کارو بکن این کار رو نکن. مثل رئیس . به این کار میگن :
boss someone around
Please stop bossing me around -
و به همچین آدمی که این خصوصیت رو داره میگن :
bossy
برچسبها:
شنیدین میگیم مثلاً طرف زبونش مثل نیش ماره . خیلی زبون تلخی داره یعنی با صحبتش آدم رو ناراحت میکنه ؟
" sharp tongue "
.She has a sharp tongue
.Don't be totally unnerved by what she says or the way she says it
زبون تلخی داره . از صحبتاش و طرز صحبتش ناراحت نشو .
برچسبها:
سری دوم کلمه های آیلتس :
/ APPEASE / ə'piz
D : to make someone less angry
v.) Syn. : to calm, satisfy)
When Jerry cries,his mother gives him chocolate to appease him-
( تسکین دادن، آرام کردن )
/ ARCANE / ɑ:'keɪn
D: known only by a few
adj.) Syn. : obscure, secret)
The professor is an expert in arcane Kashubian literature-
(محرمانه)
/ DERIDE / dɪ'raɪd
D : to laugh at mockingly
v.) Syn. : scorn)
He derided my singing -
(تمسخر کردن )
برچسبها: